باورم کن

ساخت وبلاگ
الهی عشق من اصلا به این دنیا نمی آمد برای شهوت آدم‌، تن حوا نمی آمد الهی آدم آن لحظه، ولع بر سیب را می کشت به حوایش دلش خوش بود تا اغوا نمی آمد هزاران روز پیمودی مسافت های طولانی کسی مانند تو بیهوده تا اینجا نمی آمد زمستان نیز پنهان است توی دست باورم کن...
ما را در سایت باورم کن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hosseinheidaripoem بازدید : 87 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 23:25

عشق بازیچه ی احساس مجازی شده است و در این شهر پر از مرگ هوازی شده است غزلم پر شده از خودکشی قافیه ها مرگ افسار رها کرده و تازی شده است جای خالی کسی پر شده در خانه ی من باز در خانه ی من خاطره بازی شده است با خدایی که حواسش به کسی اصلا نیست- باوری باورم کن...
ما را در سایت باورم کن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hosseinheidaripoem بازدید : 95 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 23:25

شبیهِ نمره یِ تک-رویِ کارنامه شدم سپید‌-مویِ بد اقبالِ شاهنامه شدم برای مُرده پرستانِ شهرِ جنجالی- مهم ترین خبر از تیترِ روزنامه شدم نه دیده کَس غمِ من را نه خورده کَس غمِ من دریغ، نُقل و نباتِ بساطِ عامه شدم تو رفته ای خبر این است: او نمی آید! و باورم کن...
ما را در سایت باورم کن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hosseinheidaripoem بازدید : 116 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 23:25

برای من قیامت لحظه ای آغاز می گردد که چشمان قشنگ تو به رویم باز می گردد برای روز رستاخیز و محشر اندکی زود است حجابت را رعایت کن که محشرساز می گردد اگر روزی موذن هیبت زیبایی ات بیند به وقت چشم های تو پی آواز می گردد ندیده مستی چشمان زیبای تو آن مس باورم کن...
ما را در سایت باورم کن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hosseinheidaripoem بازدید : 91 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 23:25

قرعه ی زندگی ام عشق به نامم افتاد صیدِ من آمد و از قصد به دامم افتاد جیبِ خالی، پُزِ عالی، شکمِ سیر نشد! غزلی آمد و بر سفره ی شامم افتاد خواستم چای بنوشم، بنویسم شعری ناگهان سرد شد و برف به بامم افتاد به سرم زد که شرابی بخورم گرم شوم از بد اقبالی باورم کن...
ما را در سایت باورم کن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hosseinheidaripoem بازدید : 92 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 23:25

کویر چشم هایت را طراوت می کند گاهیتو را وقتی که بیجا او قضاوت می کند گاهی پر از شکی زمانی که نمیدانی کجا رفته به شک افتاده ای چون کنجکاوت می کند گاهی و هنگامی که میخواند غزل های مرا انگار- دم گوش تو قرآن را تلاوت می کند گاهی تو از روی سخاوت داده باورم کن...
ما را در سایت باورم کن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hosseinheidaripoem بازدید : 87 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 23:25